شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ پرسيــــــــــدم که حالا چه کرد با تو ؟ اشاره کرد به سينه اش، بعد بشکـــــن زد. مثل وقتي که فندک ميزنـــــــــي ها ! يعني ســــــــــوخت ... اشاره کرد به لبش ، بعد اداي سوزن زدن درآورد. يعني دوخــــــــــــت ... همين، دل را سوخت و لب را دوخت. سوخت و دوخت ... چه کيفي هم ميکرد؛ سرحال ،سالم. لپ هاش گل انداخته بود ،انگار الان از حمام آمده باشد! همين...سوخت و دوخت.
حکايت شعر عطار ِ...شنيدي که؟! "عالم پر است از تو/ غايب منم ز غفلت/ تو حاضري و ليکن من آن نظر ندارم/ نه نه تو شمع جاني پروانه توام من/ زان با تو پر زنم من کز تو خبر ندارم"
کافه ترانزيت
رتبه 93
3 برگزیده
103 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top