پيام
+
وقتي پيدايت مي کنم،
نه نارنجکت تهديدم مي کند، نه سر نيزه ات ...
نه در قمقمه ات آبي مانده، نه در خشابت فِشنگي
تنها ساعتت کار مي کند
که هنوز به وقت ديروز تنظيم است!
او کيست؟
اهل کجاست؟
از کدام لشکر، کدام گروهان؟
در سکوت بر و بر نگاهم مي کند،
پلاکي که حافظه اش را از دست داده است....
سعيد عبدلي
93/6/8
کافه ترانزيت
.