با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+مرا از *قيامتت* مي ترسانند!
چقدر مسخره است کارشان ...
من بي صبرانه منتظر قيامتم
يک عالمه حرف دارم!
يک عالمه سوال دارم که بايد جواب هايش را از تو بگيرم!
دنيا را اصلا به اميد همان قيامت تحمل ميکنم ...
...
+چه لـــــــــذتي دارد مگر ؟!
کانون نگاه لنز هاي دوربين شدن ...
و نگاه هاي چرک تاب ِ آنسويش
تو را به چه بهايي سنبل کرده اند ؟
خريــــده اند ؟
بهاي زنانگـــــي ات را به چند فروخته اي ؟ !
+آري سينماي *اسلامــــــــي* اين ست !
بد بخت هاي ندار که محتاج ِ لباسي درست ُ درمان مانده اند،
همه از دم چـــــادري
دارا هاي ندار از دم خوش لباس و بزک کرده
خانه از پاي بست ويران است !
+هيچکس به اين *گنجشــــــــــک* ها که پشت ِ پنجرهــ ،
اين همه سر و صدا مي کنند،مي گويد" تو که تا ديروز نبودي،
چرا امروز اين قدر سر و صدا ميکني؟ "
چرا نمي گويند ؟گنجشک هميـــن است ديگر .کارش همين است که
زمستان برود و بهار بيـــايد و جيــک جيـــک کند و ...
دانه بچيند.
+اين شهر
آخـــــــرين لبخندت را
به خاطــــــــر خواهد سپرد
من ...
آخـــــرين نگاهت را
گناه ِ تو نبود
تقديـــر ِ اسباب بازي ها اين است !
من عروسک برداشتم
تو شمشيــــــر ...
+هر چيـــــــــــــــزي را نبايد با هر چيزي قياس کرد !
به يکي گفتند : شـــــــــــــــــــــــــرع از عـــــــــــــــــــــــــــــــرش آمده ...
فکر کرد هر چيزي از سرو ته خودش آمده .
رفت دو تا فرش خريد و انداخت توي خانه اش.
فکر کرد شرف هم از فرش آمده ...
آمده ها !
شرف هم از فرش آمده .
اما نه آن فرشي که من و تو فکر مي کنيم .
فرش يک چيزي است که پهن مي کنند.
همه جا گير است فرش خانه همه ي کف خانه را مي گيرد عين فطرت که همه جاي وجود انسان را مي گيرد .
شرف از اين فرش فطرت آمده.
از آن فرش خانه هم شرف مي آيد .
شرفي که به درد صاحبش مي خورد..... - کافه ترانزيت
+آسمــــاني من
بالا مي نشيني؛ درستــــ !
اما دستــــ هاي من استـــ که باران نگاهتــــ را جمـــع مي کنــد.
گاهي فقط براي دل زمين، رنــــگين کمــــــــــان کن...
+پرسيــــــــــدم که حالا چه کرد با تو ؟
اشاره کرد به سينه اش، بعد بشکـــــن زد.
مثل وقتي که فندک ميزنـــــــــي ها !
يعني ســــــــــوخت ...
اشاره کرد به لبش ، بعد اداي سوزن زدن درآورد.
يعني دوخــــــــــــت ...
همين، دل را سوخت و لب را دوخت.
سوخت و دوخت ...
چه کيفي هم ميکرد؛ سرحال ،سالم.
لپ هاش گل انداخته بود ،انگار الان از حمام آمده باشد!
همين...سوخت و دوخت.
حکايت شعر عطار ِ...شنيدي که؟! "عالم پر است از تو/ غايب منم ز غفلت/
تو حاضري و ليکن من آن نظر ندارم/
نه نه تو شمع جاني پروانه توام من/
زان با تو پر زنم من کز تو خبر ندارم" - کافه ترانزيت
+*کيان*: راه گم کردم ابو اسحاق...
*مختار*:راه بلدي چون تو که راه را گم کند،نا بلدان را چه گناه ؟
*کيان*: راه را بسته بودند از بيراهه رفتم هر چه تاختم مقصد را نيافتم،وقتي به نينوا رسيدم خورشيد بر نيزه بود.
*مختار*: شرط عشق جنون است ما که مانديم ،مجنون نبوديم...
کسي نيست هاله :(...قديما همه حضوري ميزدن:D - کافه ترانزيت
+ميروي در ِ مغازه ي سبــزي فروشــــــــي.
يک دسته ريحـــان مي خري.چند؟ها؟مجاني که نمي بري!
بعد ميبري خانهـــ،مي بيـــني گِل دارد.پس نمي دهي که !
پــــــــــــاک ميکني..
ضــــرر نکرده اي که .
ريحان است...گِل هم دارد.
ريحان بي گِل نمي شود که.
نه که نشود، گـــــران است..
من و تو شايد نتوانيــــتم بخريم.
برو ريحان بخر.برو از عمو سبزي فروش ريحان بخر .
با همان خون ِ دلــــــش بخر...
زيبا بود ولي خيلي وقت است من خريدارم ولي فروشنده و موهبي نديدم نديدي مي بيني براي جمع مجانين زياد است ولي براي چمع فضلا يافتني ست من اميد دارم بعد از مرگم بر سر قبرم ريحاني با گلش از قبرم گذري کند يقين دارم اين حق من است - كيوان گيتي نژاد و